گل رخسار تو چون دسته بستند


گل رخسار تو چون دسته بستند

بهار و باغ در ماتم نشستند
بهار و باغ در ماتم نشستند
صبا را پای در زلف تو بشکست
صبا را پای در زلف تو بشکست
چو چین زلف تو بر هم شکستند
چو چین زلف تو بر هم شکستند
که خواهد رست از این آسیب فتنه
که خواهد رست از این آسیب فتنه
که نوک خار و برگ گل نرستند
که نوک خار و برگ گل نرستند
کرا در باغ رخسارت بود راه
کرا در باغ رخسارت بود راه
از آن دلها که در زلف تو بستند
از آن دلها که در زلف تو بستند
که در هر گلستانش گاه و بی گاه
که در هر گلستانش گاه و بی گاه
ز غمزه ت یک جهان ترکان مستند
ز غمزه ت یک جهان ترکان مستند
چو در پیش لبت از بیم چشمت
چو در پیش لبت از بیم چشمت
همه خواهندگان لبها ببستند
همه خواهندگان لبها ببستند
منه بر کار این بیچارگان پای
منه بر کار این بیچارگان پای
چه خواهی کرد مشتی زیردستند
چه خواهی کرد مشتی زیردستند